غضبناک شدن. خشم گرفتن، برانگیخته شدن. بهیجان آمدن. (فرهنگ فارسی معین). - به قهر گرفتن، به زبردستی غالب آمدن. چیره شدن. (فرهنگ فارسی معین). - ، به ظلم و جور گرفتن. (فرهنگ فارسی معین)
غضبناک شدن. خشم گرفتن، برانگیخته شدن. بهیجان آمدن. (فرهنگ فارسی معین). - به قهر گرفتن، به زبردستی غالب آمدن. چیره شدن. (فرهنگ فارسی معین). - ، به ظلم و جور گرفتن. (فرهنگ فارسی معین)
محبوب معشوق، دوست رفیق. یا یار غار. ابوبکرکه درغار ثور همراه رسول خدا بود، مجازا رفیق یک رنگ وموافق ، کمک کار ناصر معین. یا به یار داشتن، کمک گرفتن: هیچکس را تو استوار مدار کار خود کمن کسی بیار مدار. (سنائی) یا یار گرفتن، در بازی یک یا چند تن از بازی کنان رابرای کمک خودبرگزیدن، همراه: مرا حیایی مناع است و نازک طبعی باآن یاراست، دارندگی هوشیار دارای هوش
محبوب معشوق، دوست رفیق. یا یار غار. ابوبکرکه درغار ثور همراه رسول خدا بود، مجازا رفیق یک رنگ وموافق ، کمک کار ناصر معین. یا به یار داشتن، کمک گرفتن: هیچکس را تو استوار مدار کار خود کمن کسی بیار مدار. (سنائی) یا یار گرفتن، در بازی یک یا چند تن از بازی کنان رابرای کمک خودبرگزیدن، همراه: مرا حیایی مناع است و نازک طبعی باآن یاراست، دارندگی هوشیار دارای هوش